معماری
خانه / اختلالات زبانی / عقب ماندگی ذهنی / پاتوفیزیولوژی / رفتار با افراد عقب مانده ذهنی
behaving-with-mental-retarded
رفتار با افراد عقب مانده ذهنی

رفتار با افراد عقب مانده ذهنی

رفتار با افراد عقب مانده ذهنی

 

پسرک با چشمان ریز شده و صورت پف کرده، چپ چپ مسافران را نگاه می کرد. از وقتی که سوار اتوبوس شده بودند و او در کنار مادرش آرام گرفته بود تا حالا که نیمی از مسیر را طی کرده بودند،پسرک همین طور مبهوت و نگران به مردی چشم دوخته بود که با نگاه های خود دائما او را زیر نظر داشتند.چند جوان که اول کمی آرام و مرموز با هم می خندیدند حالا چیزهایی به یکدیگر گفته و بعد با اشاره به پسرک می خندیدند.زن دیگر تحمل این وضع را نداشت. در اولین ایستگاه دست پسرک را گرفت و از اتوبوس خارج شد، اما هنوز هم صدای خنده آن چند جوان آزارش می داد.

عقب ماندگی ذهنی یا نارسایی رشد قوای ذهنی، موضوع تازه و بدیعی نیست و همواره در طول حیات بشری، افرادی در اجتماع وجود داشته اند که از نظر فعالیتهای ذهنی در حد طبیعی نبوده اند.در گذشته های بسیار دور که بشر تمدن چندانی نیافته بود، این افراد را به دلیل بیماریشان دیوانه، مجنون و جن زده خوانده و آنها را محبوس کرده و یا حتی به مرگ محکوم می کردند اما به تدریج از قرن هجدهم این نگرش تغییر یافت. روان شناس معروف فرانسوی، فیلیب پنیل، در این زمان در اقدامی شگرف زنجیر را از دست و پای بیماران عقب مانده ذهنی باز کرد و بر خلاف دیگران با ملاطفت به دلجویی از آنان پرداخت و حتی برای آنها برنامه های تفریحی و گردشی در نظر گرفت. در واقع اولین دوره توجه به مسایل بیماران روانی و عقب ماندگان ذهنی، انقلاب فرانسه و برابری حقوق افراد اجتماع بود و انقلاب صنعتی، دولت ها را به تعلیم و تربیت کلیه افراد کشور موظف کرد و از همین جا مسئله آموزش و پرورش  کودکان استثنایی نیز مورد توجه واقع شد و بالاخره در قرن بیستم بود که عقب ماندگی هایی که به علل اختلالات متابولیکی، نقص های کروموزمی، بیماری های مادر در دوران بارداری و عوارض زایمان و ده ها علت دیگر که باعث بروز عوارض در کودکان می شوند، کشف شد و راه را برای پژوهش و درمان این افراد هموار ساخت. اما نکته قابل توجه در این باره مشکلات گوناگونی است که خانوانده، بستگان، آموزشگاه ها، مراکز درمانی و افراد پیرامونی عقب ماندگان دهنی با آنها مواجه هستند و شاید بی علت نباشد که پرفوسور رابرت لافون، استاد بیماری های اعصاب و روان فرانسه مشکلات کودکان عقب مانده ذهنی را تنها یک بیماری محسوب نمی کند بلکه آن را معضلی اجتماعی نیز بر می شمرد.

 

متاسفانه طبق نظر کارشناسان اکثر مردم شناخت صحیحی از توانایی معلولان ذهنی نداشته و این قشر از جامعه هنوز از رفاه اجتماعی برخوردار نیستند یعنی به عنوان یک انسان در جامعه احساس امنیت  اجتماعی و اقتصادی نداشته و فاقد یک زندگی مطلوب و معمولی هستند.

 

فردی که دارای فرزندی ۱۲ ساله و مبتلا به سندرم دان ( منگولسیم) است، با اعتقاد به این که رفتار اجتماع با ابن کودکان و نوجوانان بسیار زننده و به دور از یک فرد آگاه است که در قرن ۲۱ زندگی می کند، می گوید : چون چهره بیماران مبتلا به منگولیسم خاص بوده و از سایر افراد اجتماع متمایز است، بسیاری از مردم چپ چپ به آنها نگاه کرده و حتی از سلام و علیک با آنها نیز امتنا و خودداری می کنند و گمان می برند که ممکن است از سوی این بیماران مورد تهاجم و حمله قرار بگیرند. برخی افراد ناآگاه نیز با اشاره مستقیم انگشت این افراد را نشان می دهند و در این لحظات فقط خدا می داند که چه حالی به من و همسرم دست می دهد! >>. وی در مورد توانایی های فرزندش می گوید : <<  بچه های مبتلا به این بیماری و یا کوکان عقب مانده ی ذهنی مثل سایر افراد اجتماع دارای بهره هوشی هستند ولی این بهره آنها کمتر از سایرین است.بنابراین رفتار آنها شاید کمی با بقیه فرق کند و لی آنها هم یک انسان و ساکن این اجتماع هستند و حق دارند از تمتم امکانات موجود مثل بقیه استفاده کنند. شاید اگر مردم از توانایی ها و احساسات پاک و بی الایش این کودکان با خبر شوند، دیگر این گونه به آنها ننگرند، ولی اکثر مردم ترجیح می دهند تا جای ممکن خود را از این بیماران به دور نگه دارند. >>کودکان عقب مانده ی ذهنی با توجه به بهره هوشی خود به چهار گروه عقب مانده های عمیق، شدید، متوسط  و خفیف تقسیم می شوند که از این میان کودکان عقب مانده متوسط و خفیف با بهره ی هوشی ( ۴۰IQ تا ۵۰ و ۵۰ تا ۷۰ ) قابلیت آموزش های اولیه را دارا بوده و نسبت به کودکان عقب مانده عمیق و شدید که تقریبا باید در آسایشگاه ها و مراکز ویژه معلولین نگهداری شوند، از وضعیت بهتری برخوردار بوده و خانواده ها می توانند با کمی تحمل و آموزش اصول نگهداری از کودکان عقب مانده، آنها را در محیط خانه و اجتماع نگهداری نمایند.

 

یک کارشناس مسایل خانواده و ژنتیک در این خصوص با اعتقاد به ابن که هنوز فرهنگ رفتار صحیح با معلولان ذهنی در کشور جا نیفتاده است می گوید : << هنوز برخی از افراد از روی ترحم و برخی نیز با تنفر و بیزاری به این گروه از افراد جامعه می نگرند. >>. دکتر شبیری می افزاید : << در حالی که برخلاف تصور عمومی، افراد عقب مانده از هوش و حافظه بی بهره نبوده. همه آنها به اختلالات حسی و حرکتی میتلا نیستند، در افراد عقب مانده آنچه قابل تامل است، عدم تعامل طبیعی و لازم در زمینه های رفتاری، عاطفی، حسی و حرکتی است. >>

اما در این میان نقش والدین نیز در تربیت اجتماعی کودک عقب مانده ذهنی نباید نادیده گرفته شود.در حقیقی اولبن گروهی که با این کودکان برخورد می کند والدین و افراد خانواده آنها هستند و در صورتی که آنها هم کودکان را طرد و مورد بی مهری و ناملایمات قرار دهند، کودک دیگر استعدادهای فطری خود را بروز نداده و عقب افتادگی خود را بغرنج تر می کند و البته  این مورد در کودکان عقب مانده آموزش پذیر بیشتر صدق می کند.

 

دکتر بهروز میلانی فر، در کتاب روانشناسی کوکان و نوجوانان استثنایی با اشاره به محدودیت های موجود در رشد شخصیت این کودکان معتقد است سال های اول زندگی از مهمترین مراحل رشد شخصیت کودکبه شمار می رود، ولی متاسفانه سپردن کودکان عقب مانده به مراکز درمانی باعث جدایی کامل عاطفی بین کودک و اعضای خانواده می شود. از طرفی نفش مادر و اعضای خانواده برای رشد شخصیت کودک ( چه طبیعی و چه عقب مانده ) بسیار مهم است. وی در بخش دیگری از این کتاب اورده است : رابطه کودک با مادر ابتدا یک نیاز فیزیولوژیک برای زنده ماندن است اما رفته رفته این رابطه به صورت یک ارتباط عاطفی در می آید و مادر از داشتن کودک احساس غرور می کند و معمولا این احساس با پاسخ های کودک تقویت می شود.ولی چون کودک عقب مانده پاسخی برای مادر ندارد و او کم کم به عقب ماندگی کودک خود پی می برد، پس در این رابطه عاطفی اختلال پیدا می شود. این اختلال بخصوص زمانی آشکارتر می شود که کودک عقب مانده برادر یا خواهر باهوشی نیز داشته باشد، مسلم است که کودک عقب مانده در مقایسه با کودک عادی به مراقبت، نوازش و محبت بیشتری نیاز دارد و چون این کودکان نی توانند رابطه صحیح عاطفی برقرار کنند، دچار بی توجهی و طرد شدگی می شوند و قادر نیستند حتی از توانایی های محدودی هم که دارند استفاده کنند، به عبارت دیگر استعداد های فطری خود را حتی به تعداد کم نمی توانند بروز دهند و در نتیجه عقب ماندگی شدت یافته و اختلالات شخصیتی بروز می کند.

در واقع این چنین به نظر می رسد که بزرگترین کمک به ابن قشر از افراد جامعه، بالا بردن حس اعتماد به نفس آنهاست تا وی را در شناخت مهارت های خود و استقلال طلبی کمک کنند. جامعه نیز با همکاری خانواده، کارشناسان و مدیران سطوح مختلف می توانند جایگاه این افراد را در جامعه سامان بخشند. از طرفی والدین می توانند با مشاوره ژنتیک قیل از ازدواج، مهمترین گام را در جهت پیشگیری بردارند زیرا به عقیده کارشناسان، مشاوره ژنتیکی نقش زیادی در پیشگیری از انواع معلولیت ها دارد.اما در نهایت، ُصبر، پایداری و تحمل سختی ها با ارزش است و یقینا پاداش آن نزد خداوند محفوظ است و انسان هایی نیز که معلولند ولی به رغم نارسایی جسمی با امید به زندگی ادامه می دهند و کسانی که با تمام مشکلات با آغوشی باز و لبانی پر لبخند پذیرای این نیلوفران باغچه ی زندگی هستند، الگوهایی در مسیر صبوری اند و این مهم درس بزرگی است برای افراد سالم و توانمند جامعه.

بازی های مناسب سن فرزندت در دنیای بازی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قالب وردپرس